بسم رب الزهرا
قطره ای از خون مطهرت کافی بود تا دل آسمان خون شود و خورشید خون گریه کند !
خدای صبر و عاطفه بود، و هیچ چیز جز غم دل حسین، شراره آتش را به جانش نمی انداخت...
صدای هل من ناصر حسین، برای پرواز روح از کالبدش کافی بود، نیازی به سنگ پیشانی نبود
نیازی به آتش خیمه ها نبود
نیازی به سم اسبان نبود
نیازی به اسارت نبود
اما
امان از شقاوت...
کوه غم بر دلش آوار شده بود و خم به ابرو نمی آورد...
آتش وجودش خاموش شدنی نبود، تنها دست ولایت برادر در واپسین لحظات بودن، صبوری را به کام دلش ریخته بود...!
قیامتی بود در دل خواهر
زانوانش توان ایستادن نداشت، نماز شبش را نشسته می خواند اما، ... برای آتش دامن رقیه با سر می دوید...!
قطره ای از اشک زینب کافی بود تا دل زمین و زمان خاکستر شود
قطره ای که زمین را خاکستر می کرد و آسمان را به زیر می کشید...
و سوخت
و آتش گرفت
و خاکستر شد
اما ...
اگر نبود سجاد ...
لو لاالحجه ، لساخت الارض باهلها
وقتی که امام حسین علیه السلام از حرکت افتاد لشکریان هجوم بردن به سمت خیمه ها... توی تاریخ بدترین دل رو گفتند که شمر داشته... امام حسین علیه السلام رو کرد به شمر و گفت: شما ها که دین ندارید حداقل جوانمرد باشین... شما با من جنگ دارید، دیگه چیکار به زن و بچه ها دارید.... شمر با اون وضعش به لشکر گفت برگردید برگردییدد.... ولی... یا صاحب الزمان! از این شمر بدتر اونی بود که جلوی چشم علی علیه السلام به ص....ت حضرت زهرا.... ای وایییییییییییییییییییییییییییی
جلوی چشم علی علیه السلام هیزم آوردن... لگد به در...
یا صاحب الزمان! ما فقط میخونیم.... میشنویم.... آقا جان شما که دیدید.... الهی به دل زینب.......
دیروز سرت بریدن حسین.... زینب را ز تو جدا کردن حسین... آسمان خون گشت و خون بارید در دلش... صدای کاروان اسیران پیچیده در صحرا حسین... یا صاحب الزمان ....
کلمات کلیدی: